از نوزادی تا جوانی
تو ۱۰ سالگی : ” مامان ، بابا
عاشقتونم ”
تو
۱۵
سالگی : ” ولم کنین ”
تو
۲۰
سالگی : ” مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم ”
تو
۲۵
سالگی : ” باید از این خونه بزنم بیرون ”
تو
۳۰
سالگی : ” حق با شما بود ”
تو
۳۵
سالگی : “ میخوام برم خونه پدر و مادرم ”
تو
۴۰
سالگی : ” نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم ! ”
تو
هفتاد سالگی : ” من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن . . .
بیاید
ازهمین حالا قدر پدرو مادرامونو بدونیم . .
.
از
اعماق وجودم اعتقاد دارم که هر روز، روز توست . . .
آدما تا وقتی کوچیکن
دوست دارن برای مادرشون هدیه بخرن اما پول ندارن . . .
وقتی
بزرگتر میشن ، پول دارن اما وقت ندارن . .
.
وقتی
هم که پیر میشن ، پول دارن وقت هم دارن اما . . . مادر ندارن . . .
به
سلامتی همه
مادرای دنیا . . .
پدرم ، تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند !
سرم را نه ظلم می تواند خم کند ، نه مرگ ، نه ترس ، سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادرم . . .
شرمنده می کند فرزند را ، دعای خیر مادر ، در کنج خانه ی سالمندان . . .
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد . . .
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر
بار تراشیده شدن ، کوچک و کوچک تر میشود . . .
ولی پدر
. . .
یک خودکار شکیل و
زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند ، خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر
از این حرفهاست . فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد
. . .
بیایید قدردان باشیم
. . .
به سلامتی پدر و
مادرها
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن
. . .
پدر دستشو میندازه
دوره گردنه پسرش میگه پسرم من شیرم یا تو ؟
پسر میگه : من
!
پدر میگه : پسرم من
شیرم یا تو ؟؟ !
پسر میگه : بازم من
شیرم !
پدر عصبی مشه دستشو
از رو شونه پسرش بر
میداره میگه : من شیرم یا تو !؟
پسر میگه : بابا تو
شیری !
پدر میگه : چرا بار
اول و دوم گفتی من حالا میگی تو ؟
پسر گفت : آخه دفعه
های قبلی دستت رو شونم بود فکر کردم یه کوه پشتمه اما حالا
. . .
به سلامتی هرچی پدره
. . .
اگر ۴ تکه نان خیلی خوشمزه وجود داشته باشد و شما ۵ نفر باشید ، کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید مطمئنا مادر است . . .