دل باخته محبوب

دل باخته محبوب

نیست از روم عرب پیوند ما نیست پای بند نسب پیوند ما


دل به محبوب هجازی بسته ایم زین سبب به یکدیگر دل بسه ایم

روزی شـیـطان عرض کـرد که، الهی! بندگان تـو، تـو را دوسـت
می دارند و نافـرمانی تو می کنند و مــرا دشمن دارند و اطاعتم
می نمایند.
خطاب رسید که ای ابلیس! به واسطه همان دوستی که با من دارند
و دشمنی که با تو دارند، از نافرمانی های آنها درخواهم گذشت.


عبدالرشید زمانی متولد 1373/03/01 دانشجویه رشته مهندس پزشکی


ای مسلمان بیدار آگاه باش

که دشمن تیشه بر داشته و بر ریشه میزند


کلمات کلیدی

تصاویر دیدنی

تصاویر

توکل‌ و اعتماد به‌ خدا در امور زندگی

برای جلوگیری از آب به آب شدن چه کنیم

علل ریزش مو

ریزش مو

درمان ریزش مو

استرس و راه های درمان آن

رازهای سرکه سیب

همه بلاهایی که سرخ‌کردنی‌ ها بر سرتان می آورند

نکات علمی جالب

مطالب علمی جالب

نکته های جالب 1

وضو و معالجه بیماری ها

نکات علمی درباره زعفران

خواب بیش از ۸ ساعت احتمال سکته مغزی افزایش می دهد

ویژگی های یک عشق واقعی چیست؟

ساخت دقیق‌ترین ساعت جهان با دقت ۱۶ میلیارد ساله!

مورچه‌ ها در لانه خود توالت عمومی دارند!

عرضه گوشی مخصوص مسلمانان در بازار روسیه

سه آیه که جهان را تغییر داد: بی‌مانندی کوچک‌ترین سورۀ قرآن

جملات خطرناک و ممنوعه در زندگی خانوادگی

هنر شادی کردن و شاد بود

هفت راه ساده برای ایجاد خاطراتی ماندگار در کنار همسرتان

دعوای زن و شوهری را چگونه کنترل و مدیریت کنیم؟

جایگاه و اهمیت اندر و نصیحت و آداب آن

واقعیت امت اسلامی و نیاز به فقه اولویت ها جهت رفع مشکلات

اهداف و اسرار ازدواج … چرا ازدواج بکنیم ؟

نوجوانان باید بدانند که …

در مورد رابطه جنسی

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۶ بهمن ۹۲، ۲۰:۱۶ - امیر سرافراز
    خوب بود
نویسندگان

طغیان شهوت

پنجشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۳:۰۱ ب.ظ


طغیان شهوت

مفسر بزرگ امام قرطبی آورده است که مردی سال های سال در یکی از مساجد مصر موذن بود، او نمونه ی خیر و درست کاری بود، نور عبادت و و طاعت در چهره اش می درخشید. او هر روز پنج بار برای اذان گفتن از مناره بالا می رفت، یک روز به داخل خانه ی مردی نصرانی که زیر مناره مسجد زندگی می کرد نگاه کرد و چشمش به دختر صاحب خانه افتاد و عاشقش شد . اذان را ترک کرد و به خانه دختر رفت

دختر از او پرسید چه می خواهی؟ او جواب داد که تو را می خواهم.
دختر پرسید چرا؟ و مرد گفت چون عقلم را ربودی.
دختر گفت من راضی به انجام حرام نیستم.
موذن جواب داد با تو ازدواج می کنم! دختر گفت تو مسلمان هستی و من مسیحی و پدرم هرگز با ازدواج ما موافقت نمی کند.
موذن بلافاصله گفت: خوب من مسیحی می شوم. و دختر گفت در این صورت با تو ازدواج می کنم.
موذن نصرانی شد و به خانه اش رفت تا مقدمات عروسی را فراهم کند ، برای آوردن چیزی به پشت بام رفت و از آنجا افتاد و مرد.

به این ترتیب نه به دختر رسید و نه دینش باقی ماند.

انسان اگر زمام امورش را به نفسش بسپارد و این جا و آن جا سرک بکشد این نگاه ها او را در معرض خطر قرار می دهد و بلاخره شهوت طغیان می کند و او را از پروردگارش دور می سازد.

طغیان شهوت چه انسان های ملتزم و پایبندی را بعد از هدایت و راه راست به گمراهی و ضلالت کشاند. شهوت چه انسان های عاقلی را به گرگانی درنده و دیوانه تبدیل ساخت. پس مواظب باشید و چشمانتان را فرو هشته دارید و گوش هایتان را از شنیدن آنچه شما را به گمراهی می کشد باز دارید.

خداوندا عاقبت مرا به خیر بگردان و مرا از شر شهوت و شبهه نگه دار

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۴
عبدالرشید زمانی

طغیان شهوت