راضی باش … خوشبخت شو
رضایت، اولین کلید خوشبختی است. “هنر خوشبخت زندگی کردن” قبل از هر چیز بر قناعت استوار شده است. انسان هرگاه از خود راضی باشد و این رضایت را در اطراف خود نیز بگستراند، دنیای اطراف او نیز با او همراه می شوند.
بسیاری از مردم، بسی می کوشند تا به خوشبختی برسند… گاهی به خود می گویند آیا بالاخره به خوشبختی می رسیم یا نه؟… به سادگی می توان گفت که معیار آن ها برای رسیدن به خوشبختی بسیار بالاست و عمر خود را در رسیدن به آن نقطه تلف می نمایند. این افراد هیچ وقت به خوشبختی ای که به دنبال آن هستند، نمی رسند. خوشبختی هیچ گاه خود هدف نبوده بلکه خوشبختی تنها، وسیله ای است که انسان بر مبنای آن زندگی می کند. “اگر ما به صدای ذاتمان که از عمق وجودمان می آید گوش فرا دهیم، نیازهای واقعی خود را شناسایی خواهیم کرد و غالباً به این نتیجه می رسیم که این نیازها از چیزی که فکر می کردیم بسیار کمتر است“. (لوثر سایقرت)
راه حل تمام این ها رضایت است. انسان باید احساس رضایت کند تا خوشبخت شود. رضایت، قانونی الهی است که در هستی حکم فرما شده است. معلم بشریت، رسول بزرگوار، محمد صلی الله علیه و سلم می فرماید:
خداوند با حکمت خود، آسایش و سرزندگی و خوشحالی را در رضایت و یقین نهاده است و هم و غم را در شک و نارضایتی. (روایت ابونعیم از ابن قیم در مدارج السالکین)
انسان چه بخواهد، چه نخواهد در این دنیا باید زندگی کند. حال اگر از این زندگی راضی باشد، به خوشبختی دست می یابد و اگر خود را از این زندگی برتر بداند؛ باید زندگی اش را با هم و غم بگذراند.
در حدیثی گرانقدر، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده اند: “هر کس راضی باشد، رضایت (الهی) نیز نصیب او می شود و هر کس ناراضی و ناخرسند باشد، ناخرسندی و خشم (الهی) نیز نصیب او می شود” (ترمذی این حدیث را در صحیح خود ذکر نموده است) هم چنین فرموده اند: “به چیزی که خداوند قسمت تو کرده، خرسند باش تا ثروتمندترین و بی نیازترین مردم باشی” (ترمذی آن را روایت کرده و آلبانی آن را حسن دانسته) دلیل این گفته ها، آن است که تنها با رضایت و خرسندی است که انسان می تواند به بالاترین مرابت غنا و بی نیازی برسد؛ مرتبه ای که بسیاری برای نیل به آن ناکام می مانند.
انسان با رضایت می تواند به خوشبختی دست یابد. پیامبر صلی الله علیه و سلم می فرماید: “اگر انسان به قضای الهی، خرسند باشد؛ به نمونه ای از خوشبختی دست یافته است” (روایت احمد در کتاب کنز الاعمال فی سنن الاقوال و افعال)
این وعده ای است که خداوند به انسان راضی و خرسنده داده؛ و این حق انسان است که خداوند به وعده اش وفا کند (و چه کسی از او باوفاتر است؟!) در حدیثی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و سلم درباره ی خوشبختی شرح بیش تری داده و تمام قانون زندگی را به اختصار بیان نموده است: “از کار انسان مؤمن در شگفتم که همه چیز به خیر و صلاح اوست و این تنها به انسان مومن اختصاص دارد. اگر شادی و سرور نصیب او شود، شکر خداوند را به جا می آورد و این برای او خیر و خوبی است و اگر ضرر و زیان نصیب او شود، شکیبایی می کند و این برای او خیر و خوبی است“. انسان را چه شده که پشت سر دنیا می دود و چیزی جز خستگی به او نمی رسد.بلکه او باید راضی و خرسند گردد که این اولین کلید خوشبختی است.
“ابو یوسف کندی” نیز از مردم می خواهد تحت هر شرایطی خرسند و راضی باشند. او چنین می گوید: “هر کس می خواهد خوشبخت باشد، باید قانع و راضی باشد؛ و اگر نعمت هایی از نعمت های دنیا نصیب او نشد، نباید برنجد، چون بی ارزش تر از آن هستند که ما به خاطرشان ناراحت یا دردمند شویم”.
فراخوانی به “رضایت و خرسندی” بیهوده نبوده است. در واقع “رضایت وخرسندی” منحصر به مجموعه ای احساسات نیست که در انسان حس آرامش و شادمانی ایجاد نماید؛ بلکه می تواند در عالم واقع، به صورت رفتار پیاده شود و جامعه ای سالم، نیرومند و بخشنده تشکیل دهد. “رضایت”، خستگی، ضعف و سستی را از بین می برد و به جای آن همت و نیروی سازنده می آورد.
در یک پژوهش، روی افرادی که در زندگیشان خوشحال هستند، آزمایش انجام شد. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که این افراد، ترشح بزاق و موادی دیگر در بدنشان بالا رفته، موادی که به این افراد حس آرامش می بخشد.
در پژوهشی دیگر، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که بین رضایت و سلامت بدن ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. آن ها علت این پدیده را افکار و احساسات مثبتی می دانند که با رضایت انسان از زندگی حاصل می شود و ایمنی روانی و بدنی را بالا می برد تا در برابر بیماری ها ایستادگی نماید.
در کتاب “نگرانی را رها و زندگی را شروع کن” اثر دایل کارنگی، پژوهشگری به نام پارماک، روی تعدادی دانشجو، آزمایشی انجام داد. او از آن ها خواست کاری را انجام دهند که به نظرشان خسته کننده است و رغبتی به آن ندارند… علایم خستگی و بی میلی روی آن ها آشکار شد و بعضی از آن ها به سردرد و درد چشم و معده دچار شدند. وقتی که از نظر پزشکی معاینه شدند، فشار خونشان بالا رفته و سلول های بدنشان کمتر اکسیژن استفاده کرده بود. دوباره آزمایشی دیگر روی این دانشجویان انجام شد. این بار از آن ها خواسته شد کاری را انجام دهند که دوست می دارند…و حالت روانی و جسمی آن ها تغییر مثبت کرد…
انسان پس از این که ذات خود را پذیرفت و از زندگی و سرنوشت خود راضی و خرسند شد، در گام بعد دیگران را می پذیرد، دوستشان می دارد و عشق و محبت خود را به اطرافیانش تقدیم می نماید…