سه آیه که جهان را تغییر داد: بیمانندی کوچکترین سورۀ قرآن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿۱﴾
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿۲﴾
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿۳﴾
به نام خداوند بخشندۀ مهربان
ما تو را کوثر دادیم (۱)
پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن (۲)
دشمنت خود بى تبار خواهد بود (۳)
سورۀ کوثر (به معنی وفور و فراوانی) با داشتن تنها سه آیه، کوچکترین سورۀ قرآن است. این سوره از دیدگاه زبانشناسی، ادبی، دینی، عقلی و ایدئولوژیک بیشترین اهمیت و برتری را دارد. به دلیل کوچکی این سوره در قرآن، از آن در بحث و جدلهای مختلف یاد میشود، و این به دلیل تحدی مشهور قرآن است. خداوند در آیۀ ۲۳ سورۀ بقره می فرماید:
«وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَهٍ مِّن مِّثْلِهِ…»
«و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کردهایم شک دارید پس اگر راست مى گویید سوره اى مانند آن بیاورید…»
مفسران مسلمان و غیرمسلمان گفتهاند که این آیات، و آیات مشابه، تحدی جاودانه برای انسانها و تلاش برای بررسی ویژگیها/ ماهیت زبانشناسی این کتاب الهی هستند. جای تعجب نیست که اغلب انتشار دهندگان راه و روش اسلامی زندگی این سورۀ قرآنی را ذکر میکنند و اهمیت آن را بیان کردهاند.
از این سوره بهعنوان شاهدی بر عقیدۀ اسلامی استفاده می شود. اگر کسی بتواند در این تحدی پیروز شود، این متن نمیتواند ماهیتی وحیانی داشته باشد. با این حال در صورت عدم پیروزی در این تحدی، با توجه به استفاده از مجموعهای از ابزارهای ادبی و زبانی از سوی افراد، مسئلۀ تالیف و ابداع استنباط های بسیاری را به همراه خواهد داشت.
قرآن حدود ۱۴۰۰ سال پیش نازل شد و تا کنون این تحدی به جای خود باقی مانده است. البته این موضوع بدین معنی عدم تلاش محققان برای بررسی سبک/ ویژگی و ماهیت ادبی و زبانشناسی قرآن نیست. در طول قرون مختلف، متفکران، شعرا، دین شناسان و منتقدان ادبی تلاش کرده اند با قرآن تحدی کنند. برخی از این تلاشها از سوی مسیلمه کذاب، ابن مقفع، ابوالعلا معری، یحیی بن حکم الغزال، سید علی محمد، ابن راوندی، بشار بن برد، صاحب بن عباد، ابوالعطائیه و مبلغان مسیحی معاصر که موضوع «فرقان حقیقی» را پیشزفت داده اند.
بدون انجام بررسی و تحلیل شکستها در تحدی با قرآن که محققان مسلمان و غیر مسلمان نیز بر این مسئله به توافق رسیدهاند، خلاصۀ زیر بهنظر کافی خواهد بود:
اگر چه این تحدیگران، دارای ابزارهای مشابه، قواعد گرامری و طرح اصلی این تحدی -یعنی قرآن- بوده اند، در دستیابی به این موارد شکست خوردهاند:
۱- تکرار شکل ادبی قرآن
۲- تطبیق ژانر زبانی بیهمتای قرآن
۳- انتخاب و چیدمان واژگان مشابه قرآن
۴- انتخاب و چیدمان حروف اضافه مشابه قرآن
۵- تطبیق برتری آوایی قرآن
۶- تعادل بسامد ابزارهای بلاغی
۷- تطبیق سطح آگاهی بخشی
۸- تعادل اختصار و انعطاف پذیری قرآن
برای مثال اگر تلاش مسیلمه را در تحدی با قرآن در نظر بگیریم:
الفیل.
ما الفیل.
و ما ادراک ما الفیل.
له ذنب و بیل و خرطوم طویل …
میتوان، با ارجاع به متن اصلی عربی، به روشنی مشاهده کرد که سبک گفتاری او در سبک کاهین [۱] نثر قافیه دار است. این کلمات آگاهی بخشی ندارند و آنها را می توان با کلماتی جایگزین کرد که معنای بهتر و گسترده تری را بیان می کنند و همچنین متن فصیحتری را بهوجود می آورند. به عبارت دیگر، از دیدگاه ادبی و سبکی، این تحدی شکست خورده است.
با توجه به مسائل ذکر شده چه چیزی قرآن، یا در این مورد مشخص، چه چیزی کوچکترین سورۀ قرآن را بیمانند میکند؟ برای شروع، در ادامه ویژگیهای ادبی و زبانی سورۀ کوثر را ذکر خواهیم کرد:
۱- شکل ادبی بیمانند
۲- ژانر زبانی بیمانند
۳- فراوانی ابزارها/ ویژگیهای بلاغی
۴- تاکید
۵- معنای چندگانه
۶- صنعت التفات- تغییر گرامری
۷- چیدمان لغات
۸- حذف
۹- ارتباط مفهومی (رابطۀ بین متنی)
۱۰- تاکید
۱۱- انتخاب واژگان و ادات
۱۲- آواشناسی
۱۳- تکرار معناگرا
۱۴- صمیمیت
۱۵- اغراق
۱۶- ملامت و سرزنش
۱۷- انعطاف
۱۸- پیشگویی/حقیقت
شکل ادبی بیمانند
از آنجا که این سوره و همچنین دیگر سورههای قرآن را نمیتوان مانند هیچ کدام از اشکال ادبی زبان عربی توصیف کرد، میتوان آن را بهعنوان یک شکل ادبی بیمانند تشریح کرد.
زبان عربی را میتوان به دو طبقۀ «نثر» و «نظم» تقسیم کرد. نثر عربی را همچنین میتوان به نثر قافیهدار (سجع) و گفتار پیوسته (مرسل) طبقه بندی کرد. تفاوت نظم عربی با نثر در این است که نظم با قافیه پایان مییابد و میتوان آن را با الگوهای موزون ریتم-آهنگ مشخص کرد که «البهار» نامیده میشوند. زبان عربی شامل ۱۶ البهار است که تمامی اشعار عربی، پیش از اسلام و پس از آن بر اساس آنها ساخته شدهاند.
بیهمتا بودن این سوره بدین خاطر است که قافیۀ درونی آن را نمی توان بهعنوان یکی از مجموع البهار توصیف کرد و قافیۀ پایانی و پیوندهای ادبی آن با دیگر اشکال نثر عربی متفاوت است. بنابراین شکل ادبی این سوره با دیگر اشکال ادبی شناخته شده در زبان عربی متفاوت است.
ژانر ادبی بیمانند
سورۀ کوثر مانند دیگر سورههای قرآن، عناصر بلاغی و انسجام را در هر کدام از آیهها با هم در آمیخته است که خود نشانگر استفادۀ بیمانند زبان عربی است زیرا متون عربی اغلب عناصر انسجامی را در هر جملهای بهکار میگیرند. در پایین تحلیلی بر اساس موارد ذکر شده از این سوره خواهیم داشت:
این سوره را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
۱- إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿۱﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿۲﴾
۲- إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ ﴿۳﴾
جنبههای بلاغی بخش اول بدین شکل هستند:
تاکید
انتخاب مناسب کلمات و ادات
ریتم و آوا
التفات (تغییر گرامری)
معنای چندگانه
ارتباط مفهومی (رابطۀ بین متنی)
ابزار بلاغی که در این بخش استفاده شده است ادات «فَ» (ادات سببی است) و ساختار «ما تو را [چشمه] کوثر دادیم» را با ساختار «پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن» مرتبط میکند.
در بخش دوم جنبههای بلاغی به این صورت هستند:
انتخاب مناسب لغات و ادات
ریتم و آوا
تکرار معناگرا
تحدید حدود/ انحصار
ملامت و سرزنش
پیشگویی/ حقیقت
چیدمان لغات
ابزار انسجام استفاده شد در این بخش، ابزاری به نام انسجام درونی «صفر» است. این ابزار شکلی از انسجام درونی است که در آن ادات انسجامی «و» یا «فَ» استفاده نشده است. خواننده با استفاده از بینش زبانی خود پی به این عنصر میبرد. تمامی این ساختارها با بخش پیشین خود مرتبط هستند، البته در صورت مشخص نبودن، باید از ادات انسجامی استفاده میشد.
روشی که قرآن در این بخش با آن به انسجام درونی دست پیدا میکند را میتوان یک ویژگی بلاغی در نظر گرفت، و استفاده نشدن از ادات انسجامی در این مورد، موجب بهوجود آمدن ایجاز در زبان می شود؛ بنابراین هر گونه عنصر لغوی اضافه و تکراری حذف شده است. بهصورت کلی هرگاه بتوان رابطۀ بین یک آیه با آیۀ دیگر را بدون استفاده از لغات و حروف اضافۀ مضاعف فهمید، نباید عناصر کمکی غیرضروری مورد استفاده قرار گیرند، زیر نتیجۀ حاصل از این روند، دستیابی به گفتمانی موجز و فصیح است. در سورۀ «اخلاص» نیز این قوانین استفاده شده است.
وفور ابزارها/ ویژگیهای بلاغی
این سوره مانند دیگر سورههای قرآن دارای ویژگیها و ابزارهای بلاغی فراوانی است. از نظر ابو موسی، عبد الرووف و دیگران، در قرآن از ابزارها و ویژگیهای بلاغی بیشتری نسبت به سایر متون، چه در گذشته و چه در حال، استفاده شده است . در ادامه نمونههایی را از این که چگونه سورۀ کوثر به این «دریای بلاغت» دست یافته است، ذکر خواهم کرد. ابزارهای بلاغی مواردی هستند که در سنت عرب بهنام «بلاغت» شناخته میشوند، و خود شامل استفاده از زبان برای خوشحال کردن و ترغیب کردن، بیان مطالب در بهترین شکل گفتاری، فصاحت و رابطۀ متقابل بین سبکها، ساختار و معنا است. فهرست ذکر شده در ادامۀ مطلب فهرستی کامل و جامع نیست ،اما تا حدودی استفادۀ بیمانند از زبان را روشنتر خواهد کرد.
تاکید و انتخاب ضمایر
«إنّا»
«همانا، ما»، این ساختار، ساختاری تاکیدی است؛ علاوه براین استفاده از حالت جمع نشان دهندۀ قدرت، اطمینان، توانایی، عظمت چیزی و گاهی برای تاکید حالت و بزرگی استفاده میشود. انتخاب این ضمیر، انتخابی کاملا مناسب است زیرا هیچ ضمیر دیگری نمیتواند نیروی ترغیبی ضمیر «إنّا» را نشان دهد؛ و تأثیر مورد نظر این است که «خالقی که بر انجام هر چیزی قادر است، در واقع به تو (پیامبر) عطا کرده است».
انتخاب واژگان
«أَعْطَیْنْ»
استفاده از این واژه بهجای «أَعْطَیْنَ» تفاوتی قابل توجه و دقیق دارد. این تفاوت همانگونه که ابن منظور آن را در کتاب لسان العرب خود بیان میکند، از لحاظ مفهومی متفاوت است. انتخاب قرآنی این واژه به معنی «تحویل دادن چیزی توسط خود شخص» است، در حالی که انتخاب غیر قرآنی این واژه این معنا را نمیرساند. انتخاب این واژه کاملاً مناسب است، زیرا بر اطمینان عطا کردن، توانایی، بزرگی و جلال، قدرت و صمیمیت تأکید می کند (برای دلداری دادن و قدرت بخشیدن پیامبر (ص)).
از نظر نیشابوری این واژه همچنین نشان دهندۀ مفهوم فراتر از مالکیت همراه آن است.
از این فعل همچنین در زمان گذشته استفاده شده است که بیانگر انجام شدن این عمل است و بنابراین عمل را قطعی میکند. این مسئله بهشکلی مضاعف بر اطمینان، قدرت و بزرگی تأکید میکند، همچنین پیامبر (ص) را برای تعهد داده شده، یعنی داشتن کوثر، مطئنتر میکند.
انتخاب واژگان
«الْکَوْثَرَ»
ریشۀ این لغت حروف «ک، ث، ر» است. این واژه نشان دهندۀ فراوانی، انبوه، سرشار بودن، غنی بودن، سخاوت بیش از حد و پایان ناپذیری است. مشتقات دیگر این ریشه به شرح ذیل هستند:
کثرتُن: انبوه
کاثرون: زیاد، بیش از اندازه
اکثرُ: بسیار زیاد (به همراه تاکید)
کثّرَ: تکثیر کردن
تکاثُر: عمل تکثیر
استکثَرَ: آرزوی زیاد بودن
به عقیدۀ قرطبی، اعراب از واژۀ «کوثر» برای نشان دادن چیزی که از لحاظ اندازه و ارزش بسیار زیاد بود، استفاده میکردند. این واژه را نمیتوان با دیگر واژگان جایگزین کرد، همانگونه که معنای آن را نیز نمیتوان با هیچ واژۀ دیگری در زبان عربی تطبیق داد. ابن عباس عقیده دارد که الْکَوْثَرَ تمام انواع خوبی را در خود جای دارد.
چیدمان واژگان
قرار دادن واژۀ الْکَوْثَرَ نوعی صفت و مشخصه است: فراوانی/ وفور. با این حال این واژه در پایان آیه آمده است و هیچ واژۀ دیگری پس از آن برای نسبت دادن نیامده است، از نظر قرطبی این مسئله نشاندهندۀ این است که خداوند فراوانی هر چیزی را به پیامبر عطا کرده بود. از نظر محققان، اگر خداوند تنها یک چیز را در حد وفور و فراوانی آن به پیامبر (ص) عطا کرده بود؛ پس باید آن چیز ذکر میشد، اما چون خداوند همه چیز یا بسیاری از چیزها را در حد وفور به پیامبر عطا کرده بود، چیزی بعد از آن ذکر نشده است. همچنین در علم بیان و بلاغت ذکر کردن تمامی موارد، باعث اطناب میشد و انتخاب مناسبی در زبان نبود.
معنای چندگانه
محققان برای واژۀ الْکَوْثَرَ معانی متعددی درنظر گرفتهاند. این معانی شامل موارد زیر میشوند:
۱- رودخانهای در بهشت که رودخانههای دیگر از آن سرچشمه میگیرند.
۲- چشمهای در روز قیامت که پیامبر تشنگی امتش را رفع میکند.
۳- نبوت پیامبر (ص)
۴- قرآن، زیرا هیچ کتاب وحیانی مانند قرآن کامل و جامع نیست.
۵- راه و روش زندگی که اسلام نام دارد.
۶- تعدد اصحاب پیامبر (ص)، هیچ یک از پیامبران این تعداد اصحاب را ندارد.
۷- منزلت رفیع. هیچ شخص دیگری مانند پیامبر (ص) مورد تحقیق قرار نگرفته، از او یاد و تعریف نشده است.
۸- کثرت خوبیها
تغییر گرامری: التفاط
إِنَّا …ِرَبِّکَ ْ
(بهسوی پروردگارت) التفات ابزار بلاغی و سبکی بیمانندی است که در قرآن از آن استفاده شده است. قرآن تنها کتابی است که بسامد بسیار زیادی از تغییرات گرامری و ویژگیهای بلاغی مربوطه در آن وجود دارد. در این سوره، تغییری از اول شخص جمع (همانا ما) به دوم شخص مفرد (پروردگارت) مشخص است. این اتفاق تغییری غیر منتظره و ناگهانی نیست؛ بلکه تغییری حساب شده است و صمیمت بین پروردگار و پیامبر (ص) را بهتر نشان میدهد. استفاده از واژۀ «ما» همانگونه که قبلاً ذکر شد برای تاکید بر بزرگی و جلال، قدرت و قادر بودن خداوند استفاده شده است، و این در حالی است که استفاده از «پروردگارت» برای نشان دادن و تاکید بر صمیمت، نزدیکی و محبت بین پروردگار و پیامبر (ص) است، همانگونه که مفاهیم پیشین این سوره دربارۀ نماز، قربانی و عبادت بود «پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن»، این واژه خود انتخابی کاملاً مناسب است. علاوه بر این، هدف این سوره دلداری پیامبر است آن هم با استفاده از زبانی صمیمی که تأثیر روانشناسی زبان را تقویت میکند.
ارتباط مفهومی (ارتباط بین متنی)
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ
«پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن»
ادات ربط «فَ» سببی است و نشان دهندۀ توصیهای به پیامبر است که سپاسگذار فراوانی چیزی باشد که به او عطا شده است، و از لحاظ مفهومی با مسئلۀ «توحید» مرتبط است. یگانگی خداوند موضوع و درونمایۀ اصلی قرآن است و هر سورهای از قرآن را در بر میگیرد. اعراب در زمان نزول وحی، بهجای خداوند، بتهای خود را عبادت میکردند و برای آنها قربانی میکردند. بنابراین این سخن نهتنها مفهومی منطقی و عقلانی است، یعنی سپاسگزاری در نتیجۀ داشتن خوبیهای فراوان، بلکه برای نشان دادن تفاوتی بهکار رفته است که مشرکان در نتیجۀ عبادت و قربانی برای بتهای خود انجام میدادهاند، و با موضوع و درونمایۀ اصلی قرآن، یعنی یگانگی خداوند مرتبط است.
آیههای دیگری مرتبط با این آیۀ مشخص وجود دارد که شامل موارد اینچنینی میشوند:
«قُلْ إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿۱۶۲﴾ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ ﴿۱۶۳﴾» (انعام: ۱۶۳-۱۶۲)
«بگو در حقیقت نماز من و [سایر] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانیان است (۱۶۲) [که] او را شریکى نیست و بر این [کار] دستور یافته ام و من نخستین مسلمانم (۱۶۳)»
«وَلاَ تَأْکُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ…» (انعام: ۱۲۱)
«از آنچه نام خدا بر آن برده نشده است مخورید چرا که آن قطعا نافرمانى است…»
به روشنی میتوان دید که سورۀ کوثر از نظر مفهومی با دیگر آیهها و سورههای قرآن مرتبط است. این ویژگی از نظر زبانشناسی درونمایۀ یا موضوع بینمتنی نامیده میشود.
انتخاب واژگان
وَانْحَرْ
این واژه از ریشۀ «ن، ح، ر» است که به معنی قربانی کردن حیوان با بریدن گلوی آن، همچنین بهمعنی قیام برای نماز و نیز بالابردن دست هنگام تکبیر الاحرام است.
این واژه مناسبترین واژه برای بیان معنی قربانی است زیرا دارای معنایی چند لایه است و برای انتقال ایده ها و مفاهیمی که تلاش میشود در این ساختار منتقل شود، مناسبترین واژه است. حقیقتاً تنها بهخاطر بزرگی و جلال خداوند، کوثر به پیامبر (ص) داده شده است و این نعمت را باید با حمد و قربانی کردن بهدست آورد، و در کل در اسلام از طریق قربانی کردن، نماز و ذکر خداوند بهروشنی مشخص شده است.
اگر کسی بهدنبال واژهای مناسبتر از این واژه در زبان عربی باشد که اینچنین مفاهیمی را بیان کند، واژۀ دیگری را نخواهد یافت.
تاکید و انتخاب ادات
إِنَّ
از این ادات ربط برای تاکید و برجسته کردن ابتر بودن دشمنان پیامبر (ص) استفاده شده است. تاثیر استفاده از این واژه بدین شکل است که «مطمئناً دشمنت خود بى تبار خواهد بود»
تکرار معناگرا و ریتم
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ
فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ
تکرار ضمیر دوم شخص «کَ» در این آیات نشان میدهد/ تأکید میکند/ منحصر میکند که تنها پیامبر مقصود این سوره است. این تاکید نوعی حرکت سبکی برای نیرو بخشیدن به پیامبر (ص) است. استفادۀ مداوم از این ضمیر پیوستگی و استمرار را در این آیات بهوجود میآورد و ریتم را ایجاد میکند. علاوه بر این، نوعی همجواری بین التفات دستوری گوینده (خداوند) به همراه تکرار ضمیر «کَ» پیامبر (ص) وجود دارد.
ملامت و سرزنش
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاٌّبْتَرُ
استفاده از واژۀ «ابتَر» (بیتبار) مناسبترین واژۀ انتخابی است زیرا «ابتَر» همان واژهای بود که دشمنان پیامبر (ص) علیه او استفاده می کردند. این ساختار نشان می دهد که در واقعیت دشمنان پیامبر خودشان بیتبار هستند. خداوند با استفاده از دو آیۀ پیشین که با زبانی تأکیدی و اغراق آمیز بیان شده بود، بر این مسئله تأکید می کند. تفاوت بین ساختار تشویقی پیشین و استفاده از واژۀ «ابتر» قدرت و شدت بیشتری را به این واژه می دهد.
چیدمان لغات
إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاٌّبْتَرُ
این سوره از همان استهزایی استفاده میکند که دشمنان پیامبر (ص) از آن استفاده میکردند تا بدین ترتیب بر تأثیر ارتباطی بیفزاید. این واژه در زبان عربی سنتی بدین معنی است: «رهایش کنید، بیشک او بی تبار است و نسلی نخواهد داشت، و زمانی که بمیرد کسی او را به یاد نخواهد آورد».
پاسخ به این استهزا به شکل مقابله بهمثل نیست، بلکه بهشکلی کاملاً بلاغی در آخر آیه بیان شده است تا بدین ترتیب بر معنای مورد نظر تأکید کند. این تأثیر بدین شکل است که استهزا کنندگان حقیقتاً بیتبار هستند، درست مانند قرار گرفتن واژۀ «ابتر» در انتهای سوره تا به این حقیقت اشاره کند. هیچ واژهای پس از «ابتر» وجود ندارد دقیقا مانند اینکه هیچگونه یاداوری و نسلی بعد از کسی نباشد تا تبار او را ادامه دهد.
انتخاب ادات ربط: حصر/ انحصار
هُوَ الاٌّبْتَرُ
«الف، لام» استفاده شده پس از واژۀ «هُوَ» نشان دهندۀ حصر و انحصار است (نشانگر شخص یا چیز خاصی است، یعنی دشمنان پیامبر (ص). در رابطه با بافت این سوره، حرف تعریف معین «ال»، یا ممکن است برای توضیح و تشریح باشد، یعنی مربوط به شخص یا چیز مشخصی باشد، و یا نشان دهندۀ آشنایی باشد. تأثیر مورد نظر این است که منحصراً دشمنان پیامبر (ص) و نه خود پیامبر (ص) بیتبار هستند. اینچنین مسائل جزیی، قدرت ساختاری را تغییر میدهند، که خود استفادۀ شگرفی از زبان است.
ریتم و آهنگ
قرآن بهعنوان «سمفونی بیمانندی» توصیف شده است که ریتم موجود در آن انسان را به گریه میاندازد و یا او را به وجد میآورد. خداوند در قرآن نه تنها مناسبترین واژگان و عبارات را انتخاب میکند، بلکه قرآن به آوایی بینظیر در شکل ادبی بیهمتایی دست یافته است. این سوره دارای قافیههای زیر است:
«کوثر»
«نحَر»
«تَر»
اهمیت قافیه در این سوره بدین شکل است که قافیۀ پایانی دو آیۀ آخر صدای واژۀ «کوثر» را طنین انداز میکنند. معنای این تکرار این است که گویی صدای واژۀ «کوثر» ادامه دارد تا مطابق درونمایۀ کلی این سوره باشد، یعنی خوبیهایی که به وفور به پیامبر (ص) داده شده. گویی واژۀ «کوثر» مورد اغراق قرار گرفته و از لحاظ آوایی ادامه یافته است تا بدین ترتیب معنای آن را روشن تر کند و قدرت تشویقی کلی این ساختار را تقویت نماید. لطفا به بخش «تأکید معنا گرا و ریتم» در بخشهای پیشین مراجعه نمایید.
پیشگویی/ حقیقت
دیدگاهی جالب نسبت به سورۀ کوثر این است که این سوره حقیقی و دقیق است. در زمان نزول این سوره، پیامبر (ص) در پایین ترین جایگاه بین مردم مکه بود. دشمنانش موفقیت و قدرت داشتند، اما حقیقت خیلی زود تغییر کرد. پیامبر (ص) موفقترین پیامبر از هر دو نظر ابلاغ وحی و زمامداری امور شد و دشمنانش قدرت خود را از دست دادند.
با این حال، قرآن از واژۀ «ابتر» استفاده میکند، که توصیف کنندۀ این مسئله است که پیامبر در حال بهدست آوردن قدرت و موفقیت بود، اما از سوی دیگر باید مسئلۀ مشخصتری را نشان دهد، تا بدین ترتیب توصیفی حقیقی و شکلی از پیشگویی در نظر گرفته شود.
نظرات مختلفی نسبت به نزول این سوره وجود دارد. اولین نظر مبنی بر این است که هرگاه از پیامبر (ص) در حضور عاص بن وائل سهمی- یکی از سرسختترین دشمنان پیامبر- سخنی به میان میآمد، میگفت:« رهایش کنید، بیشک او بی تبار است و نسلی نخواهد داشت، و زمانی که بمیرد کسی او را به یاد نخواهد آورد»، بنابراین این سوره برای دلداری پیامبر (ص) نازل شد.
دومین نظر این است که ابولهب، یکی از سران قریش، گفته بود پیامبر (ص) امشب، شبی که فرزند پیامبر خدا (ص) از دنیا رفت، بیتبار شده است، بنابراین خداوند این سوره را نازل کرد.
چیزی که این سوره را پیشگویی و حقیقت نشان میدهد، وقایعی است که پس از نزول این سوره اتفاق افتاد.
سرگذشت ابولهب این بود که بهوسیلۀ نوعی طاعون مرد و فرزندانش او را بهخاک نسپردند تا زمانی که یکی از رهبران قبایل متوجه شد جسدش فاسد شده است. فرزندانش مابقی جسد او را روی دیواری گذاشتند و چند سنگ روی آن قرار دادند، بنابراین ابولهب قدرت، افتخار و مقام خود را از دست داد.
عاص بن وائل نیز با اینچنین سرنوشتی روبهرو شد. فرزندانش مسلمان شدند و بنابراین دشمنانش گشتند و عاص نیز دشمن همیشگی اسلام بود. علاوه بر این فرزندانش هیچگونه ارثی از او نبردند و در واقع تبارش از بین رفت.
این وقایع پیشگویی و حقیقت بود.
نتیجه
این سوره حقیقتاً یگانه و بینظیر است.
اگرچه تعداد آیههای این سوره کمتر از ۱۵ واژه است، با تحلیل سادۀ این سوره بیش از ۱۵ ابزار بلاغی و ویژگیهای مربوطه پیدا شد. این ویژگیها تنها تلاشهایی میانه برای خشنود کردن و ترغیب کردن نیست، بلکه ویژگیهای عالی هستند که اگر از بین بروند یا جایگزین شوند، اثر ارتباطی سوره را از بین خواهند برد. بنابراین هیچکدام از ویژگیها یا واژههای این سوره را نمیتوان تغییر داد یا بهبود بخشید.
این ویژگیها و برتریها به همینجا ختم نمیشود. علاوه بر ویژگیهای ذکر شده، سورۀ کوثر درون شکل ادبی و ژانر زبانی خودش ساختار بندی شده است.
چگونه یک انسان میتواند اینچنین شکل ادبی و ژانر زبانی بینظیری را بهوجود آورد، مناسبترین واژگان را انتخاب کند و آنها را به بهترین شکل ممکن آرایش دهد، ریتم و آوای معناگرای یگانهای را ایجاد کند، اطلاعاتی از آینده را بیان کند که به حقیقت میپیوندند آن هم به موجز ترین حالت بیانی ممکن و به همرا ه ابزارهای بلاغی فراوان، در کمتر از ۱۵ واژه؟
بنابراین شکست خوردن تمامی افرادی که با قرآن تحدی کردهاند هیچگونه شک و تعجبی را بههمراه ندارد.
مقاله بهدنبال برانگیختن سوالات دیگری در خواننده است تا او را برای انجام تحقیقات بیشتر ترغیب کند، بهخصوص دربارۀ این مسئله که چهکسی قرآن را خلق کرده است. در درون این سوال، تنها مجموعۀ محدودی از پاسخها وجود دارد. قرآن یا تنها میتواند از سوی یک عرب -پیامبر (ص)- آمده باشد، آنهم اگر بر تسلط بیشتر پیامبر (ص) بر زبان عربی نسبت به سایر اعراب معتقد باشیم، یا همانگونه که مسلمانان عقیده دارند، قرآن از سوی خالق بیهمتا باشد- آنهم با توجه به ویژگیهای شگرفی که در قرآن وجود دارد، که البته تنها مورد دوم میتواند منبعی ممکن برای نزول قرآن بهحساب آید، اگر انسان به وجود آن عقیده داشته باشد (که این به نوبۀ خود موضوعی جداست اما پیشنیازی مهم است).
با توجه به شواهد و مدارک ذکر شده، باید اقرار کرد که قرآن در نهایت زیبایی و خلوص زبان نوشته شده است. قرآن بهطور مسلم، شکل استاندارد زبان عربی است، هیچ انسانی نمیتواند با قلم خود اینچنین کتابی بنویسد، و چون هنوز هم قرآن وجود دارد، بهعنوان معجزهای جاوید بر این مسئله تأکید میکند و برای متقاعد کردن ماهیت الهی خود برای مردم جهان کافی خواهد بود. اگر پیامبر (ص) قرآن را نوشته است، چرا محققان عرب و زبانشناسان نتوانستهاند و نمیتوانند با قرآن تحدی کنند؟