تاریخچهی تأسیس:شیطان پرستان
رتباط شیطان با سران شیاطین انسی
Illuminati – به همان معنای اتاق فکر است، اتاق فکر به اصطلاح روشنفکران. تاریخ تأسیس این تشکیلات را ماه می 1776 و بنیانگذار آن را آدام وایسهاپت (Adam Weishaupt ) متولد 1748 در ایالت بایرن، دو رگه آلمانی الاصل معرفی کردهاند.
گرایش اعتقادی Illuminati :
مقام ریاست جمهوری در امریکا و یا نخست وزیر (صدر اعظم) در کشورهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا و ...، کار خود را با ادای سوگند به انجیل آغاز میکنند (به غیر از روسیه که با قانون اساسی سوگند میخورند)، اما نه تنها چنان چه اذعان به طرفداری از لائیسم و سکولاریسم میکنند، هیچ گرایش دینی و مذهبی در آنان وجود ندارد، بلکه شدیداً و متعصبانه پیرو مکتب «شیطان پرستی» فراماسون هستند و منظور آنها از شعار «توکل بر قدرت برتر» که روی دلار یا ... مینویسند نیز همان شخص ابلیس میباشد. آری، هیچ اعتقادی به خدا ندارند و حتی نسبت به خدا بغض و بیاحترامی نیز دارند و آن چه گاه از خدا و دین به زبان میآورند، فقط برای فریب مردم است.
آدام وایسهاپت (Adam Weishaupt ) که خود یک لژیونر فراماسون و استاد «فلسفه طبیعی» بود، بر اساس همین اعتقاد، اصولی را برای این سازمان تدوین کرد که به رغم ظواهری گاه دینگرایانه، مبتنی بر ظلم، جنایت و هر فسادی برای تحقق هدف بود. اما هولناکتر از همه، تفکر شیطانی ظلم و جنایت سازمانیافته، توسط دولتها و صاحبان ثروت بود که در اساسنامه یا مانیفست اولیه آدام وایسهاپت تدوین شده است.
به جرأت میتوان اذعان داشت که نقطهنظرات ماکیاول که تحت عنوان «فلسفهی ماکیاولیسم» بر مبنای «فلسفهی طبیعتگرا» بیان شده و شاخصه آن در مبحث قدرت و سلطهی سیاسی همان شعار معروف «هدف وسیله را توجیه میکند» میباشد، اقتباس معاصری از نقطهنظرات آدام وایسهاپت (Adam Weishaupt ) در بنیانگذاری تشکیلات مخوف Illuminati است و او حرف جدیدی بیان ننموده و فقط دکترین ایلومیناتی را جهت تفسیری فلسفی بخشیدن به ظلمها و جنایات سازمان یافتهی صاحبان قدرت و ثروت در قالب دولتها و شرکتها، و «توجیه فلسفی» آنها بازگویی نموده است.
آدام وایسهاپت (Adam Weishaupt ) نامهایی چون «اقدامات بشر دوستانه» - «نجات بشریت» - «روشنفکری» - «حقوق بشر» و ... (که امروزه بیشتر و صریحتر بیان میشود) را طرح و به عنوان ماسکی زیبا، بر تفکرات و ایدههای هولناک خود کشید و مبارزات سرسختانهای را برای جذب اندیشمندان، روشنفکران، سیاسیون و صاحبان سرمایه جهت تشکیل سازمان مخوفش آغاز نمود و حتی مدتی نیز تبعید شد. وی ابتدا انجمنی تحت عنوان «انجمن عیسیٰ» تأسیس کرد، اما هدف را «رهایی از سلطههای فکری و معنوی کلیسا» بیان داشت تا بدین وسیله بتواند افراد قدرتمند و مؤثری که در ضمن اعتقاداتی هر چند خرافی داشتند را جذب و مقابلهی تشکیلاتی علیه کلیسا و جایگزینی حکومت «شیطان» در سرتاسر جهان آغاز نماید.
قدر دانی جهان غرب از او:
جهان غرب، یا به تعبیر دیگری جهان کفر و استکبار که ظاهراً امریکا سرکردگی و فرماندهی آن را بر عهده دارد، نه تنها از اذعان و بیان نقش سازمان مخوف ایلّومیناتی (Illuminati ) ابایی ندارد، بلکه با صراحت و جسارت تمام، به پاس قدردانی از بنیانگذار این سازمان، عکس آدام وایسهاپت (Adam Weishaupt ) و لوگوی سازمان را روی اوراق بهادار یا رسمی، با ذکر شعار فراماسونی این سازمان (توکل به قدرت برتر) به زبان لاتین و زیر آرم مثلثی چشم شیطان درج مینماید و آوازهی «حکومت واحد جهانی» را سر میدهد.
زمینههای فعالیت و اشخاص هدف:
شاید ابتدا چنین به نظر رسد که با توجه به هدف، عرصهی سیاست و حکومت، تنها زمینهی فعالیت این سازمان باشد و احزاب و سیاستمداران برجسته و سپس سرمایهداران نامی جهان، اشخاص هدف برای جذب باشند، اما اصلاً چنین نیست.
سلطه نه با بسنده نمودن به سیاست (به معنای حکومت) امکان پذیر است و نه با اکتفا نمودن به احزاب و سیاستمداران و چند سرمایهدار محقق میگردد.
سلطه نه با بسنده نمودن به سیاست (به معنای حکومت) امکان پذیر است و نه با اکتفا نمودن به احزاب و سیاستمداران و چند سرمایهدار محقق میگردد. بلکه لازمهی سلطه، حضور در تمامی زمینهها و شئون زندگی بشر، اعم از فرهنگ، سیاست، اقتصاد، قضا، نظام (ارتش)، علم و ... میباشد و در این میان، «فرهنگ» به معنای عام آن در اولویت قرار دارد. چرا که هر تحرکی به منظور تحقق هر هدفی در جامعه، چه حق باشد و چه باطل، چه در راستای عدالتخواهی باشد و چه ظلم و کشاندن به بردگی، نیازمند به فرهنگسازی است. لذا اساتید دانشگاهی، روشنفکران، صاحبان قلم، نوابغ علمی به ویژه در عرصههای علوم انسانی مانند فلسفه، اقتصاد، علوم سیاسی و یا ادبیات، شخصیتهای مذهبی صاحب نفوذ و بالاخره هنرمندان، در رأس فهرست «اشخاص هدف» قرار میگیرند. و احزاب و سیاستمداران نیز از میان همین اقشار تشکل یافته، مطرح شده و به قدرت میرسند.
Illuminati با جذب این افراد در درجه اول و سپس گروهایی از برجستگان در عرصهی فرهنگ، سیاست و اقتصاد، تهاجمات خود در زمینههای متفاوت فرهنگی - دینی، اقتصادی، نظامی و ارتباطی (رسانهای و جاسوسی مسقتیم و غیر و مستقیم) آغاز نموده و شدت میبخشد و با تبیین استراتژی مدونی، تاکتیکها را به تناسب شرایط هر جامعهای در هر زمانی تغییر میدهد. اما این سازمان فقط سیاستگزاری میکند و اجرای آن را بر عهدهی عوامل و سازمانها یا نهادهای مرتبط در هر کشوری میگذارد.
نگاهی ساده به تحولات و سپس تحرکات هنجار شکن در هر جامعهای، حتی جامعهی خودمان که از نعمت اسلام و جمهوری اسلامی برخوردار است، به وضوح زمینههای فعالیت و اشخاص هدف ایلومیناتی را نشان میدهد. چرا که به رغم چهرهها، مواضع، سخنان و عملکردهای گوناگون و متفاوت و حتی گاه متضاد، همسویی در هدف و همگونی ماهیت تحرکات سازماندهی شدهی، جایی برای شک و شبهه باقی نمیگذارد.
به عنوان مثال: 33 سال است از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی ایران میگذرد، اما هنوز دانشگاهها [به ویژه در علوم انسانی] با معضل مباحث و متون درسی، هیئت علمی و اساتید مواجه هستند. این معضل در رشتههایی چون اقتصاد و علوم سیاسی که نقشهای اصلی را ایفا میکنند، بیشتر نمود دارد. اغلب اساتید نه تنها اندیشهها و مکاتب غرب را تدریس میکنند، بلکه سرسختانه از آنها دفاع میکنند. دانشجو مجبور است که اصلیترین مفاهیم ذهنی و قالبهای فکری چون: نظام اقتصادی، حکومت، قدرت، دموکراسی، نهادهای اجتماعی، سلطه، فاشیسم، لیبرالیسم و ... را با تعاریف اساتید غربی Illuminati بیاموزد.
اندیشههای ماکیاول، رورتی، باومن، هاپس و ... را به خود تزریق و القا کند و در نتیجه به جامعهی خود و شرایط سیاسی و اقتصادی نیز از همان زاویه نگاه کند. و ادردناکتر آن که گر نظر یا رأی دیگری داشته باشد، اگر دفاعیه یا تز دکترایش در راستای دفاع از اندیشههای غرب نباشد و یا احیاناً خود نظری داشته باشد، حتماً نه تنها مردود میشود، بلکه مغبوض واقع شده و رشد علمی نمیکند و هیچگاه نمیتواند در گزینشهای این دسته از اساتید قبول شده و به درجه دکترا نایل آید و پس از مدتی بر کرسی استادی بنشیند و جایگزین مهرههای مستقیم و غیر مستقیم ایلومیناتی گردد!
هم زمان با بحث خاصی که در دانشگاهها مطرح میگردد، عدهای به اصطلاح روشنفکر، همان بحث را موضوع تألیفها، یا کنفرانسها یا حتی جنجالهای مطبوعاتی قرار میدهند و گاه یک بحث به ظاهر فلسفی، بلوایی کاملاً سیاسی نیز به راه میاندازد. [که پس از قائلهی دوم خرداد شدت گرفت و در 15 سال اخیر تدام یافت].
در این راستا، آن چه به اصطلاح اساتید دانشگاهی و روشنفکران میگفتند، با تکرار توسط سیاسیّون و سپس موضعگیریهای موافق و مخالف در سطوح متفاوت، به یک جریان سیاسی یا حتی چالش و تنش مبدل میگردید.
در این راستا، آن چه به اصطلاح اساتید دانشگاهی و روشنفکران میگفتند، با تکرار توسط سیاسیّون و سپس موضعگیریهای موافق و مخالف در سطوح متفاوت، به یک جریان سیاسی یا حتی چالش و تنش مبدل میگردید.
توجه و تعمقی حتی کوتاه و گذرا به جریانهای ایجاد شده در طی عمر کوتاه 33 سالهی جمهوری اسلامی ایران که نه تنها مغایر، بلکه کاملاً متضاد و مزاحم تحقق آرمانهای ایلّومیناتی است، حقیقت مذکور را روشنتر مینماید.
آیا غیر از این است که تمامی جریانها و چالشها مخالف، در ظلّ ایدههای به ظاهر فلسفی و سیاسی و مبتنی بر شعایری چون: آزادی، تسامح و تساهل، مردم سالاری، گفتمان، وحی یک تجربه شخصی دینی، عرفانهای کاذب، ادعاهای ارتباط با امام زمان (عج) و حتی نیابت خاصه و ... به راه افتاد و حتی پایههای فکری و عقیدتی بروز و ظهور فتنهی 88 را ساماندهی کرد]. (اعترافات حجاریان، عطریانفر، ابطحی، خانم اسکندری، اقرار به پایگاه بودن دانشگاه آزاد علوم سیاسی کرج و ...). و البته چنان چه بیان گردید، هیچ لزوم و ضرورتی ندارد که حتماً عاملان در کشوری، Illuminati را بشناسند و بدانند که در چه مسیری گام بر میدارند، بلکه بسیاری را جوّ ایجاد شده با خود میبرد.
هم زمان ترجمهی کتب علمی و حتی رومان، در راستای القای فرهنگ و موضوع مورد نظر شدت و کثرت مییابد و هم زمان فیلمهای سینمایی و سریالها و تأترها همان مفاهیم را در قالب داستانی نمایشی القا میکنند! هم زمان چند شخصیت شناخته شدهی مذهبی، به نام اسلام از آن ایدهها، اندیشهها، تئوریها و عملکردها دفاع میکنند! و یا هم زمان دین و دینگرایی به انحا و حیل مختلف به باد انتقاد و حتی تمسخر گرفته میشود، هم زمان مدهای لباس و نحوهی پوشش و حتی طرز بیان و سخن گفتن نسل جدید (ادبیات گفتمانهای شخصی یا اجتماعی] متغیر میگردد ... . و این همان عرصهی فعالیت، اشخاص هدف و عملکرد Illuminati در سرتاسر جهان، از خود امریکا و اروپا گرفته تا افریقا و آسیا و به ویژه خاورمیانه میباشد.