دل باخته محبوب

دل باخته محبوب

نیست از روم عرب پیوند ما نیست پای بند نسب پیوند ما


دل به محبوب هجازی بسته ایم زین سبب به یکدیگر دل بسه ایم

روزی شـیـطان عرض کـرد که، الهی! بندگان تـو، تـو را دوسـت
می دارند و نافـرمانی تو می کنند و مــرا دشمن دارند و اطاعتم
می نمایند.
خطاب رسید که ای ابلیس! به واسطه همان دوستی که با من دارند
و دشمنی که با تو دارند، از نافرمانی های آنها درخواهم گذشت.


عبدالرشید زمانی متولد 1373/03/01 دانشجویه رشته مهندس پزشکی


ای مسلمان بیدار آگاه باش

که دشمن تیشه بر داشته و بر ریشه میزند


کلمات کلیدی

تصاویر دیدنی

تصاویر

توکل‌ و اعتماد به‌ خدا در امور زندگی

برای جلوگیری از آب به آب شدن چه کنیم

علل ریزش مو

ریزش مو

درمان ریزش مو

استرس و راه های درمان آن

رازهای سرکه سیب

همه بلاهایی که سرخ‌کردنی‌ ها بر سرتان می آورند

نکات علمی جالب

مطالب علمی جالب

نکته های جالب 1

وضو و معالجه بیماری ها

نکات علمی درباره زعفران

خواب بیش از ۸ ساعت احتمال سکته مغزی افزایش می دهد

ویژگی های یک عشق واقعی چیست؟

ساخت دقیق‌ترین ساعت جهان با دقت ۱۶ میلیارد ساله!

مورچه‌ ها در لانه خود توالت عمومی دارند!

عرضه گوشی مخصوص مسلمانان در بازار روسیه

سه آیه که جهان را تغییر داد: بی‌مانندی کوچک‌ترین سورۀ قرآن

جملات خطرناک و ممنوعه در زندگی خانوادگی

هنر شادی کردن و شاد بود

هفت راه ساده برای ایجاد خاطراتی ماندگار در کنار همسرتان

دعوای زن و شوهری را چگونه کنترل و مدیریت کنیم؟

جایگاه و اهمیت اندر و نصیحت و آداب آن

واقعیت امت اسلامی و نیاز به فقه اولویت ها جهت رفع مشکلات

اهداف و اسرار ازدواج … چرا ازدواج بکنیم ؟

نوجوانان باید بدانند که …

در مورد رابطه جنسی

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۶ بهمن ۹۲، ۲۰:۱۶ - امیر سرافراز
    خوب بود
نویسندگان

در بیان مقام توکل

شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۶ ب.ظ


در بیان مقام توکل

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو  گر  صد  هنر  دارد  توکل   بایدش

توکل به معنای اعتماد بر خدا و واگذاری نتیجه امور به خداست.انسان به میزانی

که نسبت به خداوند معرفت داشته باشد به همان نحو بر خدا توکل دارد به این

صورت که هر چه شناخت ما به خدا بیشتر باشد توکل   ما بر خدا بیشتر  است.

نکته ای که در باب توکل باید به  آن   توجه داشت برداشت  ناصواب از  معنای

توکل است به این نحو که  بعضی  انسانها  توکل  را به  معنای  عدم استفاده  از

اسباب و علل در جهان می دانند یعنی  استفاده از  اسباب و  وسایل رات  خلاف

معنای توکل  می شمارند.   ناگفته  پیداست  که  از  این  ابزار  برای  رسیدن  به

مقصود باید نهایت استفاده را نمود چرا که حکمت خدا  چنین اقتضاء   می کند

اما در عین حال نباید از واگذاری نتیجه امور به  خدا غافل شد که  در غیر این

صورت سرانجام بدی برای انسانها به همراه خواهد داشت .

گر خدا خواهد نگفتند از بطر           پس خدا بنمودشان عجز بشر

خداوند در سوره آل عمران آیه  159 خطاب به پیامبر ( ص)  می فرماید:

.... .و شاورهم فی  الامر فاذا  عزمت فتوکل  علی  الله . د ر کارها  با  آنان

مشورت کن و چون  تصمیم  گرفتی  بر  خدا  توکل کن  به  عبارتی  دیگر

توکل پس از مشورت و تصمیم  گیری است نه  قبل  از  آن  برخلاف  نظر

بعضی  از  انسانها   که  توکل   را  به   معنای  واگذاری  تام  امو ر به  خدا

می دانستند  و  اندک  تلاشی  در  این  زمینه  را  مخالف  با  امر  خدا  تلقی

می کردند.  چنانچه از  پیامبر  (ص)  منقول  است : روزی  رسول  خدا (ص)

با مردمی  بر  خورد  که  اهل  کار و  تلاش  نبودند ، به  آنان  فرمود:   شما

چه   گروهی   هستید ؟   گفتند:   ما   توکل   کنندگان   بر   خدا   هستیم

فرمود: نه، بلکه شما سربار دیگران هستید.

گر توکل می کنی در کار کن       کشت کن پس تکیه بر جبار کن

اگر انسان اهل معرفت باشد می داند که خداوند  در راستای   راهیابی  انسان

به خواسته هایش ابزار و وسایلی را مهیا نموده است که باید از آن بهره  جوید

خواجه چون بیلی به دست بنده داد       بی سبب معلوم شد او را مراد

بنابراین اسباب و ابزار در  جهان جز ء  حکمت  خداست  و نمی تواند  منافی

امر توکل باشد.

در روایت است که عربی نزد پیامبر(ص) آمد در حالیکه شتر خویش را رها کرد.

رسول اکرم (ص) فرمود : شترت را کجا  گذاشتی؟ گفت:  آنرا  رها  کردم  و

بر خدا توکل نمودم ؛ پیامبر (ص)  فرمود: اعقلها و توکّل .پایش  را  ببند  و

بر خدا توکل کن.

گفت پیغمبر به آواز بلند             با توکل زانوی اشتر ببند

رمز الکاسب حبیب الله شنو       از توکل در سبب  کاهل مشو

در توکل باید به نکات توجه داشت که توکل فقط به معنای گفتن لفظ یا

جمله نیست بلکه امری قلبی و   درونی است و   در این صورت   است   که

می تواند موپر واقع شودو نکته دیگر اینکه   توکل   وقتی   معنای   واقعی

دارد که انسان مسئولیت خود را به    درستی    انجام   دهد  ،سپس بر خدا

توکل نماید که زین پس هرچه پیش آید در واقع به صلاح اوست

چنانکه سنایی می فرماید:

زالکی کرد سر برون ز نهفت         کِشته خود چو خشک دید بگفت

ای همه آن تو چه نو چه کهن       رزق بر توست هر چه خواهی کن

بنابر این نباید از مصلحت بعضی از امور غافل بود

عسی ان تکرهوا شیئا ً و هو خیر لکم و عسی ان تحبّوا شیئا ً و هو شرٌ لکم

چه بسا چیزهایی را که ناپسند می دانید در حالیکه به سود شماست و چه

بسا چیزهایی که دوست می دارید که آن به ضرر شماست.

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل

باشد که چو وابینی خیر تو در این باشد

یا:

آن کس که توانگرت نمی گرداند

او  مصلحت  تو  از تو  بهتر  داند

پروین اعتصامی نیز در داستانی بسیار زیبا با عنوان  گره گشا  این مساله را

یادآور می شود که در پایان این سخن به آن اشاره می شود.

پیر  مردی  مفلس  و بر گشته  بخت

روزگاری  داشت   ناهموار و  سخت

هم  پسر   هم  دخترش  بیمار    بود

هم  بلای  فقر  و  هم  تیمار     بود

روزها  می رفت  بر  بازار  و      کوی

نان طلب می کرد و   می برد      آبروی

هر  امیری  را  روان  می شد    ز پی

تا   مگر  پیراهنی   بخشد  به   وی

صبحگاهی  رفت  و   از  اهل    کرم

کس ندادش نه  پشیز و   نه   درم

رفت     سوی    آسیا    هنگام    شام

گندمش بخشید دهقان یک دو جام

زد  گره  بر  دامن  آن گندم ،   فقیر

شد  روان و گفت  کای حیّ   قدیر

گر تو پیش آری به فضل خویش دست

بر گشایی   هر  گره   کایام    بست

چون کنم یارب در این   فصل    شتا

من  علیل  و  کودکــــــانم    ناشتا

می خرید این گندم ار یکجا ی کس

هم عسل زان می خریدم ،هم عدس

بس گره بگشوده ای  از  هر  قبیل

این   گره   را  نیز بگشا ،ای جلیل

این دعا  می کرد و  می پیمود   راه

ناگه  افتادش   به   پیش  پا  نگاه

دید     گفتارش     فساد    انگیخته

وان گره بگشوده ،گندم    ریخته

بانگ بر  زد   کای   خدای   دادگر

چون  تو  دانایی،  نمی داند    مگر

سالهــــــــا نرد   خدایی    باختی

این  گره  را   زان  گره   نشناختی

من  ترا  کی   گفتم  ای  یار   عزیز

کاین گره بگشای و گندم را بریز

ابلهی  کردم  که  گفتم   ای    خدا

گر  توانی  این  گر ه  را  بر  گشا

آن گره را چون  نیارستی   گشود

این گره بگشودنت آخر   چه  بود

الغرض برگشت مسکین دردناک

تا مگر بر چیند آن گندم ز خاک

چون برای   جستجو   خم   کرد  سر

دید   افتاده   یکی   همیان    زر

سجده کرد و گفت کای رب و دود

من چه دانستم ترا حکمت چه بود

هر بلایی کز تو آید ،رحمتی  است

هر که را فقری دهی ،آن دولتی است

گندمم  را   ریختی  تا    زر     دهی

رشته ام بردی ، که تا گوهر دهی

در تو پروین نیست فکرو عقل و هوش

ورنه دیگ حق نمی افتد ز جوش

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۱۶
عبدالرشید زمانی

در بیان مقام توکل