معبودی چشم انتظار
خدایی که شب و روز منتظر بازگشت بنده خود است.
سپاس تو را ای خالقِ چشم انتظارِ بازگشت مخلوقت، تا با مهربانی بخشش بنوازی. سپاس تو را ای دوستداری که تا دنیا باقیست، گنهکار شب را امید بخشش در روشنایی روز دادی و به عاصی روز، امید بخشش در تاریکی.
«إِنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ یَبْسُطُ یَدَهُ بِاللَّیْلِ لِیَتُوبَ مُسِیءُ النَّهَارِ، وَیَبْسُطُ یَدَهُ بِالنَّهَارِ لِیَتُوبَ مُسِیءُ اللَّیْلِ، حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ مِنْ مَغْرِبِهَا»
“خداوند دست خویش را به شب می گستراند تا توبه کسی را که در روز گناه نموده قبول نماید و دست خویش را به روز می گستراند تا توبه گنهکار شب را بپذیرد، تا آفتاب از مغرب طلوع کند.” صحیح مسلم
سپاس پروردگاری را که منتظر بهانه ای است تا ببخشد، چون بنده به پرودگارش نزدیک شود، چند برابر به وی نزدیک می شود، اگر شتاب بنده در رفتن به سوی الله چون پیاده ای باشد خدایش چون دونده ای به او نزدیک می شود.
«وَمَنْ تَقَرَّبَ مِنِّی شِبْرًا تَقَرَّبْتُ مِنْهُ ذِرَاعًا، وَمَنْ تَقَرَّبَ مِنِّی ذِرَاعًا تَقَرَّبْتُ مِنْهُ بَاعًا، وَمَنْ أَتَانِی یَمْشِی أَتَیْتُهُ هَرْوَلَهً»
“و آن که به من یک وجب نزدیک شود به او یک گز نزدیک شوم و آن که به من یک گز نزدیک شود به او یک باع نزدیک می گردم، کسی که پیاده به طرفم بیاید شتابان به سوی او روم.” متفق علیه
و خوشحالی خداوند بی نیاز از بازگشت نیازمند به درگاهش، از گرسنه ی گم کرده زاد و توشه در بیابان بی آب و علفی که به هنگام یأس، ناگاه مرکب و توشه را بالا سر خود بیابد نیز بیشتر است.
«لَلَّهُ أَشَدُّ فَرَحًا بِتَوْبَهِ عَبْدِهِ حِینَ یَتُوبُ إِلَیْهِ، مِنْ أَحَدِکُمْ کَانَ عَلَى رَاحِلَتِهِ بِأَرْضِ فَلَاهٍ، فَانْفَلَتَتْ مِنْهُ وَعَلَیْهَا طَعَامُهُ وَشَرَابُهُ، فَأَیِسَ مِنْهَا، فَأَتَى شَجَرَهً، فَاضْطَجَعَ فِی ظِلِّهَا، قَدْ أَیِسَ مِنْ رَاحِلَتِهِ، فَبَیْنَا هُوَ کَذَلِکَ إِذَا هُوَ بِهَا، قَائِمَهً عِنْدَهُ، فَأَخَذَ بِخِطَامِهَا، ثُمَّ قَالَ مِنْ شِدَّهِ الْفَرَحِ: اللهُمَّ أَنْتَ عَبْدِی وَأَنَا رَبُّکَ، أَخْطَأَ مِنْ شِدَّهِ الْفَرَحِ»
“همانا خداوند شادتر می شود به توبه ی بنده اش هنگامی که به درگاه او توبه می کند، از یکی از شما که در بیابان بر شترش سوار بوده، ناگهان شترش از نزدش فرار کرده، در حالی که طعام و آبش بر بالای شتر باشد و چون از رسیدن به شترش مأیوس و نا امید شده آمده و در سایه ی درختی غلطیده است. در این هنگام ناگهان متوجه می شود که شترش در کنارش ایستاده است، و او زمامش را بدست می گیرد و از نهایت شادمانی می گوید: خدایا تو بنده ی منی و من خدای تو ام! و از نهایت شادمانی “الفاظ را اشتباه تلفظ می کند” صحیح مسلم
شیخ الانبیاء به قوم خود وعده برکت در مال و فرزندان می دهد تا پاداشی باشد برای آشتی دوباره با خدای خود.
«فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا (۱۰) رْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَارًا (۱۱) وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهَارًا (۱۲نوح)»
“سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید. بى گمان او بس آمرزنده است (۱۰) تا باران آسمان را پیاپى و فراوان بر شما فرو ریزد (۱۱) و تا شما را با بخشیدن اموال و فرزندان مدد رساند و به شما باغ ها دهد و برایتان رودها پدید آورد (۱۲) “