دل باخته محبوب

دل باخته محبوب

نیست از روم عرب پیوند ما نیست پای بند نسب پیوند ما


دل به محبوب هجازی بسته ایم زین سبب به یکدیگر دل بسه ایم

روزی شـیـطان عرض کـرد که، الهی! بندگان تـو، تـو را دوسـت
می دارند و نافـرمانی تو می کنند و مــرا دشمن دارند و اطاعتم
می نمایند.
خطاب رسید که ای ابلیس! به واسطه همان دوستی که با من دارند
و دشمنی که با تو دارند، از نافرمانی های آنها درخواهم گذشت.


عبدالرشید زمانی متولد 1373/03/01 دانشجویه رشته مهندس پزشکی


ای مسلمان بیدار آگاه باش

که دشمن تیشه بر داشته و بر ریشه میزند


کلمات کلیدی

تصاویر دیدنی

تصاویر

توکل‌ و اعتماد به‌ خدا در امور زندگی

برای جلوگیری از آب به آب شدن چه کنیم

علل ریزش مو

ریزش مو

درمان ریزش مو

استرس و راه های درمان آن

رازهای سرکه سیب

همه بلاهایی که سرخ‌کردنی‌ ها بر سرتان می آورند

نکات علمی جالب

مطالب علمی جالب

نکته های جالب 1

وضو و معالجه بیماری ها

نکات علمی درباره زعفران

خواب بیش از ۸ ساعت احتمال سکته مغزی افزایش می دهد

ویژگی های یک عشق واقعی چیست؟

ساخت دقیق‌ترین ساعت جهان با دقت ۱۶ میلیارد ساله!

مورچه‌ ها در لانه خود توالت عمومی دارند!

عرضه گوشی مخصوص مسلمانان در بازار روسیه

سه آیه که جهان را تغییر داد: بی‌مانندی کوچک‌ترین سورۀ قرآن

جملات خطرناک و ممنوعه در زندگی خانوادگی

هنر شادی کردن و شاد بود

هفت راه ساده برای ایجاد خاطراتی ماندگار در کنار همسرتان

دعوای زن و شوهری را چگونه کنترل و مدیریت کنیم؟

جایگاه و اهمیت اندر و نصیحت و آداب آن

واقعیت امت اسلامی و نیاز به فقه اولویت ها جهت رفع مشکلات

اهداف و اسرار ازدواج … چرا ازدواج بکنیم ؟

نوجوانان باید بدانند که …

در مورد رابطه جنسی

مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۲۶ بهمن ۹۲، ۲۰:۱۶ - امیر سرافراز
    خوب بود
نویسندگان

برای شناخت حق و عدالت

چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۳ ق.ظ


خطبهٔ اول:

ستایش از آنِ الله است، او را ستایش گفته و از او یاری جسته و آمرزش می‌خواهیم و به سویش بازمی‌گردیم، و از بدی‌هایِ نفس خود و از اعمال بدمان به الله پناه می‌بریم. الله هر که را هدایت کند او گمراه‌گری نخواهد داشت و هر که را گمراه سازد او هدایت‌گری نخواهد یافت، و گواهی می‌دهم که معبودی به حق نیست جز الله که واحد و بی‌شریک است و گواهی می‌دهم که محمد بندهٔ الله و پیامبر اوست.

{یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ} [آل عمران: ۱۰۲]

(ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای الله را آنگونه که شایستهٔ اوست پیشه سازید و نمی‌رید مگر در حالی که مسلمانید)

{یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا} [نساء: ۱]

(ای مردم از پروردگارتان که شما را از نفس واحدی آفرید و جفتش را [نیز] از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد پروا دارید و از الله که به [نام] او از همدیگر درخواست می‌کنید پروا نمایید و از قطع نمودن پیوند خویشاوندی بترسید که الله همواره بر شما نگهبان است)

{یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا (۷۰) یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَالَکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا} [احزاب: ۷۰-۷۱]

(ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای الله را پیشه سازید و سخنی استوار گویید (۷۰) تا کارهایتان را برایتان به صلاح آورد و گناهانتان را برایتان بیامرزد و هر کس از الله و پیامبرش اطاعت کند بی‌شک پیروزی بزرگی به دست آورده است)

اما بعد:

همانا بهترین سخن، کلام خداوند و بهترین روش، راه و روش محمد ـ صلی الله علیه وسلم ـ است و بدترین امور، نوآوری در دین است و هر نوآوری در دین بدعت است و هر بدعتی گمراهی است، و به جماعت مسلمانان پایبند باشید که دست خداوند بر جماعت است.

ای مردم:

حق و حکمت، گمشدهٔ هر مسلمانِ منصفِ عادلی است که به آفریدگارِ خود ایمان آورده و در پی خشنودیِ خداوند است، نه خشنودیِ مردم، و از راه و روش آن حکیم علیم، و آن لطیفِ خبیر، راهِ هدایت را برمی‌گیرد، زیرا تنها او ـ سبحانه و تعالی ـ به سوی حق، هدایتگر است.

{أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ} [یونس: ۳۵]

(پس آیا کسی که به سوی حق رهبری می‌کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی‌نماید مگر آنکه [خود] هدایت شود شما را چه شده چگونه داوری می‌کنید؟!)

معیار حق و عدالت و ضابطهٔ پیروی نزد وی همان سخنی است که خداوند متعال دربارهٔ چنین مومنانی بیان داشته و فرموده است:

{رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ} [آل عمران: ۵۳]

(پروردگارا ما به آنچه نازل نمودی ایمان آوردیم و از فرستاده‌ات پیروی کردیم پس ما را از گواهان قرار ده)

این همان مومن بابصیرتی است که زرق و برق‌ها و سراب‌ها برق از چشمش نمی‌برند، و زرق و برق‌ها و تدلیس‌ها نیز قلب او را به سوی خود مایل نمی‌سازند، قلب او، قلبِ مومن صادقی است که با نور پروردگارش می‌بیند و می‌داند که گناه، آن چیزی است که در سینهٔ انسان مومن احساسی ناخوش‌آیند ایجاد کرده و بد می‌دارد که مردم از آن مطلع شوند. او با پروردگارش چنان تعامل می‌کند که گویا او را می‌بیند زیرا به این یقین دارد که خداوند او را می‌بیند.

بنابراین هیچ ارزشی برای امرِ اکثریت و اقلیت مردم قائل نمی‌شود، یعنی نه فریب اکثریتی که اشتباه می‌کنند را می‌خورد و نه از کمی کسانی که بر حق هستند دچار ترس می‌شود.

خداوند نیز چنین انسان خردمندی را به سوی شناخت علم الیقین و حق الیقین و عین الیقین موفق می‌گرداند، و همچنین به سوی این شناخت که امر در گذشته و آینده تنها از آن الله است و هدف، تنها باید آن چیزی باشد که مورد خشنودی خداوند است، و کثرت و جمعیت بسیار، در پایان نمی‌تواند شفیع کسی باشد که دچار لغزش و خطا شده است.

همینطور این سخن مشهور عرب که «مرگ به همراه جمعِ بسیار، رحمت است» سودی نخواهد داشت، زیرا مومن راستین این سخن خداوند متعال دربارهٔ بزرگان و اشراف امت‌های گمراه را به یاد خواهد آورد که هنگام فرو افتادن آنان در آتش جهنم خطاب به آنان می‌فرماید:

{وَلَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِکُونَ}‌ [زخرف: ۳۹]

(و امروز هرگز [پشیمانی] برای شما سود نمی‌بخشد چون ستم کردید در حقیقت شما در عذاب مشترک خواهید بود)

برخی از کسانی که بهره‌ای از علم ندارند گمان برده‌اند که کثرت و جمعِ بسیار، معیار شناخت حق و حقیقت است و در مقابل، کمیِ تعداد معیار خطا و اشتباه، که این گمانی است خطا که هیچ دلیل و برهانی از سوی خداوند ندارد. زیرا حق، هرچند که پیروانش کم باشند با دلیل و حجتی که دارد، بسیار است نه با پیروانش، و بسیار شدن پیروانش بر حق بودنش نمی‌افزاید، چنانکه کم بودن پیروان نیز به اندازهٔ ذره‌ای از حق بودنش نمی‌کاهد، زیرا حق با مردم سنجیده نمی‌شود بلکه این مردم هستند که با حق سنجیده می‌شوند.

این سخن خداوند متعال را بخوانید که می‌فرماید:

{وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ} [انعام: ۱۱۶]

(و اگر از بیشتر کسانی که در زمین می‌باشند پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه می‌کنند آنان جز از گمان [خود] پیروی نمی‌کنند و جز به حدس و تخمین نمی‌پردازند)

و از رسول خدا ـ صلی الله علیه وسلم ـ با سند صحیح روایت شده است که فرمودند: «امت‌ها بر من عرضه شدند، پس پیامبری از کنار من گذشت که تنها یک تن همراه او بود، و پیامبری گذشت که دو تن همراه وی بودند و پیامبری که دسته‌ای کم‌شمار همراهش بودند و پیامبری دیگر که هیچ‌کس با وی نبود» [به روایت بخاری و مسلم]

این‌ها پیامبران خدا بودند که با پیروانی بسیار اندک در قیامت حاضر می‌شوند و برخی از آن‌ها حتی یک پیرو نیز ندارند. خداوند متعال دربارهٔ نوح ـ علیه السلام ـ که ۹۵۰ سال در میان قوم خود بود چنین می‌فرماید که {و به همراه او جز تعداد اندکی کسی ایمان نیاورد} [هود: ۴۰] و این کمبود پیروان دلیل نقص و کم‌کاری آنان در رسالتی که بر عهده داشتند نیست، چنانکه زیاد بودن دشمنان و مخالفانشان نیز دلیل برحق بودن آنان نیست و مانع از باطل بودن آنان و اعتقادشان نمی‌شود.

برای همین است که خداوند دربارهٔ فرعون و تعداد زیاد پیروانش می‌فرماید:

{یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ}‌ [هود: ۹۸]

(روز قیامت پیشاپیش قومش می‌رود و آنان را به آتش درمی‌آورد و [دوزخ] چه ورودگاه بدی برای واردان است)

با این حال بسیار تاسف آور است که حجت و دلیلِ بسیاری از مقصرانِ در حق خداوند این است که بیشتر مردم چنین می‌کنند و چنان می‌گویند یا چنین اعتقادی دارند! تنها معیار این دسته از مردم کاری است که اکثریت انجام می‌دهند نه آنچه حق است و دلیل دارد.

و این حجتی است فرعونی که خداوند در گفتگوی میان موسی و فرعون به رد و بطلان آن پرداخته است، آنجایی که موسی وی را به سوی توحید آفریدگار دعوت کرد و فرعون در پاسخ گفت: {پس قرن‌های گذشته چه می‌شوند؟} [طه: ۵۱] یعنی آن جمع بسیار از گذشتگان که بر این راه و روش بودند چه می‌شوند؟‌ آیا آنان بر گمراهی‌اند و تنها تو هدایت یافته‌ای؟ و در ادامه گفت: {آیا تو برای این آمده‌ای که ما را با جادوی خود از سرزمینمان بیرون کنی ای موسی؟} [طه: ۵۷]

هر کس کارش چنین باشد بی‌خردی است که استقلال فکری ندارد و فرماندهی خود را بر عهدهٔ دشمن گذاشته و چشمش به کمیت است نه کیفیت.

ابن مسعود ـ رضی الله عنه ـ می‌فرماید: «اِمَّعَه مباش که بگویی: من با مردمم؛ اگر هدایت یافتند هدایت می‌شوم و اگر گمراه شوند گمراه می‌شوم، خودتان را عادت دهید که اگر مردم کفر ورزیدند شما کافر نشوید».

بنابراین مومنِ صادق با کثرت مردم و رواج یک پدیده و ادعای اینکه اکثریت با فلان چیز هستند یا تعداد کمی بر یک رای هستند فریب نمی‌خورد.

ابن قتیبه ـ رحمه الله ـ در این مورد وصف زیبایی دارد، آنجا که می‌گوید: «مردم همانند دسته‌های پرندگانند که از همدیگر پیروی می‌کنند و اگر در میان آن‌ها کسی ادعای پیامبری کند ـ با وجود آنکه می‌دانند رسول الله ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ خاتم پیامبران است ـ با این وجود در میان مردم کسانی خواهند بود که از وی پیروی کنند».

برای همین اگر در کتاب پروردگار نظر بیندازیم خواهیم دید که کثرت در بسیاری از امور دین معیاری قابل اعتماد برای شناخت حق نیست.

برای مثال خداوند در مورد جانب ایمانی می‌فرماید:

{وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ} [یوسف: ۱۰۳]

(و بیشتر مردم حتی اگر [بر هدایتشان] حریص باشی ایمان نمی‌آورند)

و در مورد جنبهٔ حق و قبول آن می‌فرماید:

{لَقَدْ جِئْنَاکُمْ بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ} [زخرف: ۷۸]

(قطعا حقیقت را برایتان آوردیم اما بیشترتان حقیقت را خوش نداشتید)

در مورد جنبهٔ جنگ و دفاع نیز می‌فرماید:

{وَلَنْ تُغْنِیَ عَنْکُمْ فِئَتُکُمْ شَیْئًا وَلَوْ کَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ} [انفال: ۱۹]

(و جمعتان هیچ سودی برایتان نخواهد داشت هرچند بسیار باشد و همانا الله با مومنان است)

و می‌فرماید:

{وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئًا} [توبه: ۲۵]

(و در روز حنین آنگاه که جمع بسیارتان شما را به غرور واداشت پس هیچ سودی برایتان نداشت)

و در مورد شکرِ نعمتِ خداوندی می‌فرماید:

{اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ} [سبأ: ۱۳]

(ای خاندان داوود شکرگزار باشید و از بندگان من اندکی سپاس‌گزارند)

دربارهٔ معاملات مالی نیز خداوند چنین می‌فرماید:

{وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِیلٌ مَا هُمْ} [ص: ۲۴]

(و در حقیقت بسیاری از شریکان به همدیگر ستم روا می‌دارند به استثنای کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند و اینها بس اندکند)

همینطور دربارهٔ صحت اعتقاد انسان‌ها می‌فرماید:

{وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ} [یوسف: ۱۰۶]

(و بیشترشان به الله ایمان نمی‌آورند مگر آنکه مشرکند)

در مورد عبرت و پند با دیدن آیات و دلایل، خداوند متعال می‌فرماید:

{إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (۸) وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ} [شعراء: ۸-۹]

(همانا در این [هنرنمایی خداوند] نشانه‌ای است و بیشتر آنان مومن نبودند (۸) و در حقیقت پروردگار تو آن شکست ناپذیر مهربان است)

در این آیات ملاحظه می‌کنیم که اسلام در بسیاری از جوانب نگاه مثبتی به کَثرت و جمعِ بسیار ندارد، به این معنا که کَثرت و بسیار بودن محل اعتبار و اعتماد نیست زیرا چنین نگاهی باعث بسیاری از مفاسد و انحراف از صراط مستقیم، و باعث موکول نمودن حق و حقیقت به مردم و نه به دلیل، خواهد شد.

در همین حال می‌بینیم که اسلام جمعِ کم را بی‌ارزش ندانسته و چه بسا در جاهایی، کمیِ تعداد و یا افرادی را که در اقلیت بوده‌اند ستوده است تا خطاب به مومن چنین بگوید که تو ای مومن با ایمان خود بسیاری حتی اگر تنها باشی، زیرا خداوند متعال فرموده است:

{إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ} [نحل: ۱۲۰]

(همانا ابراهیم خود امتی مطیع الله و حق‌گرا بود و از مشرکان نبود)

و در مورد جنبهٔ ایمان و سبقتِ به آن، خداوند متعال می‌فرماید:

{ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ (۱۳) وَقَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ} [واقعه: ۱۳-۱۴]

(گروهی از پیشینیان (۱۳) و اندکی از متاخران)

همچنین در مورد نبرد و تاثیر جمعِ بسیار در آن می‌فرماید:

{کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ} [بقره: ۲۴۹]

(چه بسیار گروه‌های اندکی بوده‌اند که به اذن الله گروه‌های بسیاری را شکست داده‌اند)

حاصل سخن آن است که با آیات و دلایلی که بیان نمودیم آشکار می‌شود که کثرت و بیشتر بودن یک جمع معیار حق و حقیقت نیست و نه می‌تواند وسیلهٔ برتریِ معنوی و ایمانی برای یک شخص یا جمع باشد، اما در همین حال در صورتی که از حدود معتبر شرعیِ خود تجاوز نکند می‌تواند مورد ستایش باشد و چه بسا در این حال سودمند نیز باشد چنانکه خداوند متعال کسانی را که اموال بسیاری را در راه خداوند و برای فقرا و مستمندان و یتیمان و در راه ماندگان صرف می‌کنند، ستوده است.

و در مقابل می‌بینیم که کمیِ جمعیت در بسیاری جاها به عنوان مدح و ستایش مطرح شده است زیرا به معنای بیان صادقانهٔ عدم پذیرش پیروی از جمعِ بسیاری است که ممکن است با تعداد زیاد پیروان، خود را اینگونه به ذهن دیگران نشان دهد که بر حق است، برای همین کم بودن از نظر پیروان و کم‌تر داشتن مال و ثروت و کم‌تر بودن در میدان نبرد، هیچکدام مانع از این نبود که پیامبران را بر حق ندانیم…

برای ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ تنها بودنش در قضیهٔ نبرد با مرتدین باعث نشد که حق با او نباشد زیرا او به تنهایی با داشتن حق، بسیار بود، و همینطور تنها بودن احمد بن حنبل در فتنهٔ خلق قرآن زیانی به او نرساند.

و راست گفت رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ که می‌فرماید: «مردم همانند صد شترند که نزدیک است در میانشان یک شتر خوب برای سواری نیابی» [به روایت بخاری و مسلم]

خداوند متعال برای من و شما در کتاب و سنت برکت نهد و با آیات و حکمتِ آن سود رساند. آنچه را گفتم اگر صحیح بود از سوی خداوند و اگر خطا بود از نفسِ من و از سوی شیطان بود، و از الله آمرزش می‌خواهم که او بسیار آمرزنده است.


خطبهٔ دوم:

ستایش تنها از آن الله است و درود و سلام بر آنکه پیامبری پس از وی نیست.

اما بعد: ای بندگان خداوند تقوای او را پیشه سازید و بدانید که آسمان‌ها و زمان به حق برپا شده‌اند پس در پی حق و اهل آن باشید هر جا که باشند و این سخن علی ـ رضی الله عنه ـ را به یاد داشته باشید که می‌فرماید: «زیاد بودن مردم در دور و بر من بر عزتم نمی‌افزاید و پراکنده شدن آنان از من باعث ترس و احساس تنهایی من نمی‌شود».

بنابراین به سبب کمی رهروان راهِ حق، احساس ترس و تنهایی نکنید.

سپس بدانید که خداوند متعال در کتاب خود حال و روزِ بسیاری از مردم را بیان نموده و فرموده است: {اما بیشتر مردم نمی‌دانند} [اعراف: ۱۸۷] و فرموده است: {و بیشترشان تعقل نمی‌کنند} [مائده: ۱۰۳] و فرموده است: {اما بیشتر مردم ایمان نمی‌آورند} [رعد: ۱] و فرموده است: {اما بیشتر مردم شکرگزار نیستند} [بقره: ۲۴۳] و همچنین فرموده است: {و همانا بسیاری از مردم فاسقند} [مائده: ۴۹]

زیرا خرد پیرو علم است و خداوند متعال در این باره فرموده است: {وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ} [عنکبوت: ۴۳] یعنی: (و جز عالِمان کسی آن را در نمی‌یابد) و هر کس که به علم رسد خردمند می‌شود و هر کس خردمندی پیشه کند ایمن شود و شکر کند و خود را از فسق و انحراف دور می‌گرداند، برای همین هر کس دچار فسق شود در واقع به سبب نقص یکی از این امور است: یا عدم علم، یا عدم خردورزی، یا عدم ایمان و یا عدم شکر، که همهٔ این‌ها باعث از دست رفتن ثبات و پایداری و رستگاری است. زیرا هلاک امت‌ها به سبب فسقی است که باعث از بین رفتن علم و عقل و ایمان و شکر می‌شود:

{وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا} [اسراء: ۱۶]

(و هنگامی که بخواهیم شهری را نابود سازیم خوشگذارانان آن را وا می‌داریم که در آن به انحراف بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن لازم گردد و آن را یکسره نابود می‌سازیم)

وجود عقل و علم و ایمان و شکر، بی‌شک باعث به وجود آمدن ارزش مطلقی می‌شود که در نصیحت و خیرخواهی و محافظت از کیان امت، نمود می‌یابد:

{وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ} [هود: ۱۱۷]

(و پروردگار تو بر آن نبوده است که شهرهایی را که اهل آن مصلحند به ستم نابود سازد)

{أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ (۲۸) کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ} [ص: ۲۸-۲۹]

(یا [مگر] کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند به مانند کسانی می‌گردانیم که در زمین فساد می‌کنند، یا پرهیزگاران را چون پلیدکاران قرار می‌دهیم؟ (۲۸) این کتابی مبارک است که آن را به سوی تو نازل کرده‌ایم تا دربارهٔ آیات آن بیندیشند و خردمندان یادآور شوند)

و در پایان بر بهترین و پاک‌ترین انسان‌ها محمد بن عبدالله صاحب حوض و مقام شفاعت درود و سلام فرستید زیرا خداوند شما را به آن امر نموده و فرموده است:

{یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا} [احزاب: ۵۶]

خداوندا بر بنده و پیامبرت محمد، صاحب چهرهٔ نورانی درود و سلام و برکت ارزانی دارد و از چهار خلیفهٔ وی: ابوبکر و عمر و عثمان و علی و از دیگر صحابهٔ پیامبرت و از تابعین و کسانی که تا قیامت پیروی آنان کنند راضی و خشنود باش و همینطور از ما نیز به همراه آنان خشنود باش از مهربان‌ترین مهربانان.

خداوندا اسلام و مسلمانان را عزت ده، خداوندا اسلام و مسلمانان را عزت ده، خداوندا اسلام و مسلمانان را عزت ده، و شرک و مشرکان را خوار گردان. خداوندا دینت را و کتابت را سنت پیامبرت و بندگان مومنت را یاری ده.

خداوندا غم غم‌داران و سختی سختی دیدگان را از بین ببر و وام وام‌داران را دادا کن و بیماران ما و دیگر بیماران مسلمان را شفا ده ای مهربان‌ترین مهربانان.

خداوندا ما را در سرزمین‌هایمان ایمن گردان و مسئولان و والیان ما را اصلاح گردان و مسئولیت‌های ما را بر عهدهٔ کسانی قرار ده که تقوای تو را داشته و در پی خشنودی تو باشند.

خداوندا اوضاع برادران و خواهران ما را در همهٔ سرزمین‌ها اصلاح گردان. خداوندا تو یاور برادران و خواهران مستضعف ما باش، خداوندا آنان را در میانمار و در سوریه و دیگر سرزمین‌های یاری ده. خداوندا به زودی یاری آنان را میسر گردان، خداوندا و دشمن آنان را پست و خوار گردان.

{پروردگارا ما را در دنیا و آخرت نیکی عطا کن و از آتش دوزخ دور گردان} [بقره: ۲۰۱]

پاک و بی‌عیب است پروردگار تو، پروردگار عزت از آنچه مشرکان به دروغ وصفش می‌کنند و سلام بر پیامبران، و آخر سخن اینکه: الحمدلله رب العالمین.

Share
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۰
عبدالرشید زمانی

برای شناخت حق و عدالت

نظرات  (۱)

مطلب خوبی بود تنها کسی که میتونه  عدالت درجامع برقرارکنه خداست وبا راهنمایی قران بشر می تونه کمی از ان عدالت را اجراکنه
پاسخ:
تشکر