حقوق ومسئولیت متقابل والدین و فرزندان
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ
حقوق ومسئولیت متقابل والدین و فرزندان
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ
سفر رسول خدا به طائف
پیامبر خدا در امر دعوت، پیامبران قبل از خود را الگو قرار
داده بود، به عنوان مثال حضرت نوح حدود نهصد و پنجاه سال از عمر خود را صرف دعوت
قوم خود به سوی خدا نمود؛ چنانکه قرآن میگوید:
{ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ
فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلا خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ
ظَالِمُونَ (١٤)} (عنکبوت، 14)
حکم خودکشی در اسلام
مسلما در زندگی هر انسانی،ناراحتی های ویا شکست هایی پیش می آید ،که دنیا را در چشم انسان تیره وتار می کند.در این حالت انسانها دو گونه اند .
عده ای از میان این همه مشکلات سر بلند بیرون می آیند وبا همه سختی ها با توکل بر خداوند شروع به زندگی دوباره می کنند،اما در مقابل عده دیگر هستند زیر این مشکلات کمر خم می کنند وبه انزوا کشیده ویا بدتر از آن دست به خودکشی می زنند
|
موسی پسر عمران علیه
السلام
{ وَاذْکرْ فِی
الْکتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کانَ مُخْلَصًا وَکانَ رَسُولا نَبِیا (٥١)}[1] (مریم:
51).
به شیوه های گوناگون و اسالیب متعدد داستان موسی علیه
السلام با فرعون در بسیاری از سوره های قرآن آمده است هم چنانکه داستان موسی و بنی
اسرائیل بصورت مفصل و روشن در بسیاری از سورهها بویژه در دو سورهی «اعراف و قصص»
آمده است
آیههای مکی تا آخرین حد، توجه خود را به روز قیامت متمرکز نمود. کمتر سورة مکی یافت میشود که در آن برخی از حالات قیامت و حالات نعمت داده شدگان و حالات عذاب یافتگان و کیفیت حشر مردم و محاسبه آنان بیان نشده باشد، به گونهای که گویا انسان روز قیامت را با چشم مشاهده مینماید:
طغیان شهوت
مفسر بزرگ امام قرطبی آورده است که مردی سال های سال در یکی از مساجد مصر موذن بود، او نمونه ی خیر و درست کاری بود، نور عبادت و و طاعت در چهره اش می درخشید. او هر روز پنج بار برای اذان گفتن از مناره بالا می رفت، یک روز به داخل خانه ی مردی نصرانی که زیر مناره مسجد زندگی می کرد نگاه کرد و چشمش به دختر صاحب خانه افتاد و عاشقش شد . اذان را ترک کرد و به خانه دختر رفت